فروش مقاله و پروژه و تحقیق دانشجویی

فروش مقاله و پایان نامه

فروش مقاله و پروژه و تحقیق دانشجویی

فروش مقاله و پایان نامه

انرژی مثبت

۱۸
مرداد

دکتر امیرعلی بابایی در کتاب تجسم خلاق میگوید:به خود بگویید عالی هستید تا عالی شوید
و به خاطر داشته باشید که هرچه بگویید همان میشود . . .
ضمیر شما بدن شما را میسازد و بدن شما ضمیر شما را . . .
یک اندیشه ی زیبا و مثبت یک بهشت را در زندگی می سازد و یک اندیشه منفی و یاس آور جهنمی را در دنیای انسان خلق می کند . . .

انسانها آنچه را بیاندیشند خلق می کنند . . .
افرادی که انرژی مثبت دارند اغلب مهربان و با عاطفه هستند . . .
به زمین و زمان مهربانی میکنند . . .
غصه دارند اما آن را قصه نمیکنند تا خُلق مردم را تنگ نکنند ، اغلب افرادی خوش سیما و خوش خُلقند و دنبال نقاط مثبت هستند . . .
در برابر ناملایمات خم به ابرو نمیاورند . . .

این افراد در بلند مدت نیرویی بدست میاورند که از همه لحاظ مورد قبول اطرافیان است و بقول روانشناسان "کاریزما" دارند

  • meisam moghadam

واقعا قشنگه
ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ " : ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟ "
ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ
ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﭘﻮﺳﺘﯽ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ !
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ...
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ
ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ
ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ !
ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟
ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ ...!
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ" : ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﺪ؟! ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ
ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ"!!!
ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺩﯾده نمیشود!

پس فردی زیبا و ثروتمند و با عشق و زلال معرفت بیکران باشید.

  • meisam moghadam

از قوانین مهم کائنات:

1- قانون جبران
 2- قانون جذب
3- قانون مزرعه

 —------------------
1- قانون جبران :

در کائنات هر فعلی که برای تو صورت می گیرد یا نعمتی به تو می رسد
(حال با هر واسطه ای) باید در ازاء آن فعلی برای جبران انجام بدهی. چنانچه این جبران صورت نگیرد، براساس همین قانون، کائنات خودش چیز دیگری را بعنوان جبران از تو می گیرد.

بنابراین هر انسانی باید در زندگی خویش بسیار دقیق باشد و به دقت مراقب باشد که چگونه و چرا نعمتی را جبران نکرده است.
جبران از هر طریقی صورت می گیرد. از پرداخت یک مابه ازاء گرفته تا جواب لبخندی را با لبخند دادن. برخی آن را به قانون کارما نیز تشبیه کرده اند.

2- قانون جذب:


کل آفرینش و کائنات بگونه ای از جنس انرژی ست (بغیر از خداوند که از هیچ جنسی نیست).
 افکار و ذهن ما هم از جنس انرژی ست. هریک از ما درست مانند یک فرستنده - گیرنده (هردو در یک مجموعه) هستیم و انرژی های خاصی را با فرکانس های خاص مرتعش و منتشر می کنیم.

 قانون جذب ناظر بر این امر است که هرگونه انرژی را (چه مثبت و چه منفی) با هر فرکانسی مرتعش کنی، دقیقا" همان را به سوی خودت جذب می کنی.

 مثال: هرگاه بر این نگرانی تمرکز شدید داری که نکند فلان بیماری لا علاج را بگیرم و به شدت از آن بترسی، خود بخود سیگنالی در این رابطه با کائنات می فرستی که در سطح فرکانس خاصی عمل می کند و (انگار که آنرا از کائنات درخواست کرده باشی) همان را برایت به تحقق درمی آورد.
حال اختیار با توست که مدام بترسی، مشکوک باشی، نگران آینده باشی، نگران ازدست دادن کسی یا چیزی باشی و ...
یا نه، به خداوند (زندگی) اعتماد و اطمینان قلبی داشته باشی و همیشه با اتکاء و اتکال به او، و بدون ترس، با انرژی زنده زندگی روزگار را بگذرانی و از من ذهنیت هرچه بیشتر دوری کنی.

3- قانون مزرعه:

رکن اول قانون مزرعه :

 وقتی چیزی می کاری باید صبر کنی تا در وقت خودش به تو محصول بدهد. غیر از این ممکن نیست.
پس "صبر" رکن اول قانون مزرعه است. صبر با تحمل تفاوت دارد.
تحمل همراه با نارضایتی از این لحظه است در صورتی که صبر همراه با رضایت و پذیرش این لحظه است
چون این لحظه = زندگی (خداوند).

رکن دوم قانون مزرعه:

 رسیدگی و مراقبت صحیح از دانه ای که کاشته ای.
زمانی که داری صبر می کنی باید با تلاش صحیح، مستمر و پی گیر همراه باشد (کارهایی هست که باید در این مدت انجام بدهی ، از جمله پرهیز از خیلی کارها).

عجله هرگز کاری را به نتیجه نرسانده و نمی رساند و تنها نتیجه اش
 "زجر درونی" خودت است.

  • meisam moghadam

( تلقین خواسته ها)
تلقین دقیقتر آمال؛

هر چه می خواهید و هر آرزوئی که دارید به صورت جمله ای کوتاه در ذهن خود بیان کنید

مثلا بگوئید من هر لحظه به لحظه و روز به روز از هر لحاظ بهتر می شوم

مثلا بگوئید من هر لحظه به لحظه و روز به روز از به خانه خودم در شهرک نیایش نزدیکتر می شوم

یا من در درسها یا کارم موفق هستم

یا من ثروتمندم ،یا من سالمم .

حتما این جملات را به زبان حال (نه اینکه از این به بعد می خواهم باشم)و با ساختاری مثبت بیان کنید

(ا زکلمات منفی و کلمه نه خودداری کنید) .

جملات را چندین بار تکرار کنید و تصور کنید که به هدف خود رسیده اید .

دوستان را ببینید که برایتان شادمانی می کنند ،

صداها را بشنوید که به شما تبریک می گویند ،

افراد و دوستان شما را در بغل کرده می بوسند و موفقیتتان را تبریک میگویند ،

احساس بسیار بسیار خوبی دارید .خوش به حالتان.

  • meisam moghadam

مثبت فکر کنیم

۱۸
مرداد

اگه مثبت فکر نکنیم چی میشه؟

یک آزمایش ساده

همین الان هرجا که نشستین پای راستتون رو از زمین بلند کنین و در جهت عقربه های ساعت بچرخونین!

حالا با دست راستتون تو هوا حرف "ع" رو بنویسین!

دیدین؟!جهت حرکت پاتون عوض شد؟!

میدونید چرا؟

چون وقتی می خواهید حرف "ع" رو بنویسین, ذهن شما در جهت خلاف عقربه های ساعت حرکت میکنه! به همین دلیل پاتون بدون کنترل شما، جهتشو عوض می کنه تا با ذهنتون هماهنگ عمل کنه!!

پس وقتی دارین منفی فکر می کنین, بدونین که ذهن شما بر علیه شما می شه و شروع می کنه به رفتار منفی حتی اگه شما نخواسته باشین!!!

 اندیشه هایتان را روی فرکانس شادی تنظیم کنید تا بهشت را در روی زمین تجربه کنید!

 

 با آرزوی شادی سلامتی و ثروت برای شما همراه گرامی و دوست داشتنی

  • meisam moghadam

تصوّر کن

۱۸
مرداد

تصوّر کن که :

داری تو خیابون قدم میزنی، یهو یه تابلو توجهت رو جلب میکنه ؛ روی تابلو نوشته :
” رستورانِ آرزوها ”

به طرف رستوران می ری …
درِ امید رو باز می کنی …
وارد سالنِ خواسته ها می شی …
میزِ لذت رو انتخاب می کنی …
گارسونِ کائنات میاد و منوی آرزوها رو در اختیارت قرار می ده …
سفارشاتت رو اعلام می کنی :
۱- …
۲- …
۳- …
و …
گارسونِ کائنات میگه: ” فرمانبردارم سرورم ” و بعد میره …
گارسونِ کائنات با یه سینیِ بزرگِ استیلِ در دار که پراز آرزوهای برآورده شده است به طرف میزت برمیگرده :
سفارشات شما آماده است سرورم …
سپس درِ ظرف را برمی دارد …
تمام آرزوهایی که سفارش داده بودی رو توی اون ظرف می بینی …
دیدن آرزوهات و برآورده شدنشون چنان شوق و شعفی درتو ایجاد میکنه که دلت میخواد فقط :
لذت ببری و خدارو شکر کنی .

این رستوران دقیقا در افکار شماست...
شما هرآنچه را در پرده افکارتان مشاهده میکنید؛ همان هایی هستند که کائنات درحال برآورده کردن آنها برای شماست.

پس افکاری را انتخاب کنید که دوست دارید در دنیای واقعی ببینید

  • meisam moghadam

روش های فوق العاده سریع ذهنی برای دستیابی به ارزوها و اهدافتان

برای دستیابی به اهداف، باید بتوانید به‌صورت واضح تصور کنید که اتمام موفقیت‌آمیز کار چگونه زندگی شما را تغییر خواهد داد.
انسان‌ها مخلوقاتی دیداری هستند. فقط وقتی چیزی را می‌بینید،‌ آن‌ را واقعا باور می‌کنید؛‌ بنابراین، ‌"دیدن، مساوی ‌است با باور کردن." وقتی بتوانید چیزی را در ذهن خود مجسم کنید،‌ درک بهتری از آن پیدا می‌کنید. مطمئنا، تجسم بصری بسیار واقعی‌تر از نوشتار است. وقتی مردم به‌واسطه شنیدن، مطلبی را یاد می‌گیرند،‌ سه‌ روز بعد تنها 10 درصد آن اطلاعات را به ‌یاد می‌آورند. با این وجود،‌ اگر تصویری در آن لحاظ کنید، میزان یادآوری به 65 درصد افزایش می‌یابد.

شما فردی پرمشغله با ذهنی پرمشغله هستید. برای این‌که اهداف خود را از مشغله‌های ذهنی و میلیون‌ها مساله مهم و داده متفاوت که برای جلب‌ توجه شما سروصدا می‌کنند،‌ متمایز نگه دارید،‌ تصویر واضحی از آن در ذهنتان ایجاد کنید. بنابراین اگر هدف شما کاهش 15 کیلوگرم از وزنتان است، خود را به‌شکل فردی بسیار لاغرتر تجسم کنید. خود را با لباس‌های زیبا که اکنون به‌خاطر اضافه ‌وزن نمی‌توانید بپوشید، ‌مجسم کنید. این تصاویر جاندار و ایده‌آل از خود را در ذهنتان داشته باشید و در طول روز دایم به آنها فکر کنید. این کار امکان دستیابی به هدفتان را افزایش می‌دهد.


جان‌بخشی به اهداف شامل «تصویرسازی، ‌تجسم، رویاپردازی و خیال‌پردازی» است. هر چقدر تغییرات زندگی خود را بر اثر دستیابی به اهداف بیشتر در ذهن خود تجسم کنید،‌ احتمال دستیابی به آنها بیشتر می‌شود. برای "جان بخشیدن" به اهداف خود،‌ تا جایی که ممکن است از تصاویر، نقاشی‌ها، تصورات و حفظیات کمک بگیرید. یادآورهای دیداری را در قسمتی از اداره یا خانه خود بگذارید که بیشترین اثر را بر شما داشته باشد.

تصاویر بصری شما لازم نیست خیلی رویایی باشند. اگر می‌خواهید سیگار را ترک کنید، رویایی به‌سادگی نشستن پشت میز صبحانه و لذت بردن از یک فنجان قهوه بدون سیگار و زیرسیگاری کافی است. خود را فرد مطلوبی تصور کنید که می‌خواهید پس از دستیابی به هدف آن‌گونه باشید. تا حد ممکن این تصویر را واضح و شفاف کنید. دیدن، مساوی با باور کردن است. و با این‌که تصاویر بسیار بهتر از واژه‌ها هستند،‌ علاوه بر تجسم واضح اهداف، نوشتن آنها نیز می‌تواند مفید باشد.

اهداف شما باید اهمیتی مانند مرگ و زندگی برایتان داشته باشند. وقتی زمان تلاش برای دستیابی به هدف فرامی‌رسد،‌ باز می‌توانید زمان را به تعویق بیندازید. از آن‌جا که می‌توانید این فرایند را بارها و بارها تکرار کنید، در نهایت به تعلل عادت خواهید کرد که اهداف شما را به ‌خطر انداخته و حرکت شما را تحلیل می‌برد.
باید نسبت به اهداف خود حس فوریت داشته باشید وگرنه هیچ‌وقت به واقعیت تبدیل نمی‌شوند. متاسفانه، جاه‌طلبی‌های فعلی
بسیار خوب، ‌شما هدفی واقعا دشوار برای خود تعیین کرده‌اید و برای پیگیری آن آماده‌اید. قدم بعدی چیست؟ تاریخ اتمام آن را مشخص کنید.

برای مثال...

یک‌ سال بعد از شروع کار،‌ وقت دستیابی به اهداف است. وقتی تاریخی را تعیین کردید،‌ این بازه زمانی را به دو قسمت تقسیم کنید (در این مورد، دو بازه ‌6 ماهه) و از خودتان بپرسید: "در 6 ماه اول باید چه کارهایی انجام دهم تا بدانم که در مسیر دستیابی کامل به هدف دشوار قرار دارم؟"
اکنون،‌ این محدوده را نیز به دو قسمت سه‌ماهه تقسیم کنید و مجددا همان سوال را از خود بپرسید. سپس بازه‌ای 6 هفته‌ای برای خود در نظر بگیرید. تقسیم هر بازه جدید به دو قسمت کوتاه‌تر و ‌پرسیدن آن سوال را تا زمانی ادامه دهید که به یک هفته و یک روز برسید.

هر روز از خودتان بپرسید: "امروز باید چه کارهایی انجام دهم تا بدانم که در مسیر دستیابی به هدف دشوار قرار دارم؟" با این روش کنترل کارها،‌ می‌توانید هم‌اکنون تلاش خود برای دستیابی به اهداف را آغاز کنید. به‌علاوه، این روند مسیری شفاف در اختیار شما قرار می‌دهد و یادآوری می‌کند که دستیابی به هدف دشوار نیازمند توجه متمرکز و کار روزانه است.

یک نکته مفید دیگر: برای پیگیری هدف خود از دوستی کمک بگیرید؛ دوستی که بتوانید با او تماس گرفته و شما را از نظر روحیه حمایت کند. هدف از این تماس،‌ صرف داشتن مکالمه‌ای خوشایند نیست. بلکه، این دوست به شما کمک می‌کند تا دایم بر هدف خود تمرکز کنید. دوست شما باید آمادگی این را داشته باشد تا مرتب سوالاتی مربوط به هر یک از جنبه‌‌های هدف دشوار از شما بپرسد: برای مثال‌ می‌توانید بپرسید: "چرا به هدف خود اهمیت می‌دهید؟" در مورد جنبه تحرک و زنده بودن هدف بپرسید: "دستیابی به هدف چگونه است و چه احساسی در شما ایجاد می‌کند؟" برای تمرکز بر جنبه الزام،‌ بپرسید: "چرا همین الان باید به این هدف برسید؟" برای شناخت جنبه دشواری هدف،‌ بپرسید: "برای پیشرفت هدف خود، امروز چه کاری انجا

  • meisam moghadam

مار کبری و اثر کبری در تفکر سیستمی

یکی از نکاتی که در تفکر سیستمی به صورت جدی مورد تاکید قرار می‌گیرد، «افزایش افق تحلیل» است. از آنجا که این بحث بسیار مهم و گاه بسیار پیچیده است، اجازه بدهید آن را از یک مثال ساده آغاز کنیم.

اثری که می‌خواهیم به آن بپردازیم «اثر کبری یا Cobra Effect» نام دارد. سالها پیش وقتی هند مستعمره‌ی انگلیسی ها بود، تعداد مارهای کبری در سطح شهر دهلی زیاد شده بود و این یک خطر جدی محسوب می‌شد. دولت احساس کرد به تنهایی نمی‌تواند از عهده‌ی مدیریت این وضعیت بر بیاید. به همین دلیل تصمیم گرفته شد که شهروندان به مشارکت دعوت شوند. برای هر مار مرده‌ای که تحویل می‌شد، جایزه‌ای نقدی در نظر گرفته شد. این استراتژی ابتدا بسیار موفقیت‌آمیز بود و مارهای مرده‌ی زیادی تحویل شد. به نظر می‌آمد که در طول زمان باید تعداد مارهای مرده کم و کمتر می‌شد. اما با کمال تعجب دیده شد که تعداد مارهای مرده تحویلی هر روز در حال افزایش است!

احتمالاً می‌توانید دلیلش را حدس بزنید. مردم احساس کردند این کار درآمد خوبی دارد و بسیاری از آنها به پرورش مارهای کبرا پرداختند تا درآمد خوبی به دست بیاورند. ماجرا در همین جا تمام نشد. دولت اعلام کرد که دیگر برای مارهای کبرای مرده جایزه نمی‌دهد! حالا مردم که میدیدند این کسب و کار دیگر رونق ندارد،‌ مارهای خود را در گوشه‌ و کنار شهر رها کردند. هر کس مارهای خود را به دورترین نقطه از خانه‌اش می‌برد و رها می‌کرد و می توانید حدس بزنید که همان زمان که یک نفر در سمت دیگر شهر، مارهایش را رها می‌کرد، کسی هم بود که از آن سمت شهر به این طرف آمده بود تا مارهای خود را رها کند!

ماجرای موش های دم بریده و تفکر سیستمی اجازه بدهید مثال دیگری را هم بررسی کنیم. در ویتنام زمانی که مستعمره‌ی فرانسوی‌ها بود، به دلیل زیاد شدن موشها، دولت برنامه‌ای برای مشارکت شهروندان تدوین کرد. طبق این برنامه، شهروندان موش‌ها را می کشتند و دفن می‌کردند و دم موش را می‌بریدند و برای دولت می‌آوردند تا پاداش خود را بگیرند.

بعد از مدتی تعداد زیادی موش‌های دم‌بریده در شهر دیده می‌شد! مردم ضمن حمایت از موشها و کمک به رشد و تکثیر و زندگی آنها، دم های آنها را می‌بریدند و به دولت تحویل می‌دادند و دوباره موش‌ها را رها می کردند تا موش‌ها زاد و ولد کنند و درآمد بیشتری را به ارمغان بیاورند.

در هر دو مثالی که دیدیم، یک ویژگی مشترک وجود داشت و آن اینکه فقط به «نخستین تاثیر یک تصمیم» توجه شده بود. در حالی که اگر افق دید خود را گسترش دهیم و عمیق‌تر کنیم می‌توان دید که هر تصمیمی، زنجیره‌ای از اتفاقات را رقم می‌زند و بدون در نظر گرفتن این زنجیره نمی‌توان اثرات ناشی از یک تصمیم را تحلیل کرد.

مشابه همین تصمیم‌ها را در اقتصاد و فضای کسب و کار هم می‌توان مشاهده کرد:

در سالهای گذشته، حمایت از بنگاه‌های اقتصادی زودبازده، شبیه همین مشکلات را در ایران ایجاد کرد. واقعیت این است که کسب و کار، به هر حال «زود بازده» نیست و رشد و تثبیت آن زمان می‌برد. اعطای وامهای کوچک به مردم و انتظار از درآمدزایی سریع توسط آنها، باعث شد که بسیاری از مردم با دریافت این وام‌ها خودرو‌های قسطی بخرند و به جابجایی مسافر در سطح شهر‌ها بپردازند. افزایش ناگهانی عرضه خدمات در حوزه‌ی «حمل و نقل مسافر» باعث شد درآمدها کاهش یابد. در نهایت «جوانان بیکار» به «جوانان بدهکار» تبدیل شدند و اگر از گروه اول کار خوبی برنمی آید از گروه دوم انجام هر کار بدی را نیز می‌توان انتظار داشت…

در ایران، بعد از زلزله بم، برای کمک به مردم زلزله زده آب شرب برای ساکنان مناطق مسکونی رایگان اعلام شد. به عبارتی، از مشترکین خانگی آب بها دریافت نمی‌شد. این درحالی بود که هنوز باید بابت آب کشاورزی آب‌بها پرداخت می‌شد. پس از اجرای این سیاست، بخشی از آبیاری زمین‌های کشاورزی هم توسط آب شرب انجام شد و عملاً مصرف آب افزایش یافت. درنتیجه، سیاستی که به منظور رفاه زلزله زدگان تنظیم شده بود، پس از مدتی خود به یک مسئله جدید تبدیل شد
تمام زوایای یک تصمیم و اتخاذ استراتژی در تفکرات سیستمی را باید سنجید...

  • meisam moghadam

هم‌افزایی یا سینرژی معمولاً اینگونه تعریف می‌شود: زمانی که دو یا چند عنصر، جریان یا عامل با هم همیاری و برهمکنش (تعامل) داشته باشند معمولاً اثری بوجود می‌آید.

اگر این اثر از مجموع اثرهایی که هر کدام از آن عناصر جداگانه می‌توانستند بوجود آورند بیشتر شود در اینصورت پدیده هم‌افزایی رخ داده است.

از قدیم گفته‌اند «همکاری نتیجه بهتری می‌دهد».

آن نتیجه بهتر همین هم‌افزایی است.

مقدار هم‌افزایی‌را می‌توان با محاسبه برآیند کار گروهی و از سوی دیگر محاسبه مجموع نتیجه کار تک تک افراد در حالت کار جدا و تکی و سپس کسر کردن نتیجه محاسبه اول از دوم بدست آورد.

سینرژی یا هم افزایی را می توان در طبیعت مشاهده کرد حرکات دسته جمعی و V شکل غاز های وحشی نمونه ی بارزی از سینرژی است .

یا مسابقات دوچرخه سواری تیمی که دوچرخه سواران هر تیم پشت سر هم در یک خط راست حرکت می کنند و مداوم جای نفر اول تعویض میشود تا شکافتن هوا در کل گروه انجام شود و بازده یا راندمان کل تیم با لا رود.

در ساده ترین توصیف می توان گفت که برآیند نیروی جمعی از جمع تک تک نیرو ها بیشتر است.

به این مفهوم که رابطه ی اجزا با یکدیگرجزئی جداگانه تلقی می شود.

انرژی آزاد شده ازسوی افرادی که دارای روحیه ی تیمی هستند،انرژی کلی به نام سینرژی را ایجاد می کند.
جلوه هایی از نیروی جمعی را در همه جای طبیعت می توان یافت.

برای مثال اگر دو گیاه را نزدیک هم بکارید،ریشه های آنها در هم می آمیزد و کیفیت خاک را بهبود می بخشد ودر پرتوی این تعاون و همبستگی هر دو بهتر رشد میکنند.

یا وزنی که دو قطعه چوب تحمل میکنند بسیار بیشتر از مجموع وزنی است که هریک به تنهایی تاب می آورند.

روحیه ی تیمی معادلات ریاضی را به هم می زند.

به بیان دیگر در مبحث نیروی جمعی 1+1=2 یا بیشتر.

در سیستم های پیچیده به این پدیده ظهور میگویند.


تشکیل گروه های همکار.تعاون.

عضو شدن در گروه های همکار.

بهم دیگر اطلاعات و آموزشهای خود را در جریان گذاشتن.

در گروه کمک کردن به هم دیگر.

این انرژی و معلومات و قدرت را بسیار بالا میبرد و انجام کار پیگیری کار و کارهای خوب و عالیتر انجام دادن را ایجاد میکند.

گروه های همکاری یعنی یکی از اصول قدرمند شدن و بالا رفتن روحیه در همان حوزه کاری خود.





  • meisam moghadam

باورها ، بطور کلی به چهار گونه  در ما شکل میگیرند ؛

--------------------------------------------------------------------------------------------
اول ، باورهای عقلی ؛

 یعنی ، باوری که بر اساس مفاهیم انتزاعی و یا سوابق شواهدی که در اثر یکسری ادله های عقلانی که بنظر ما درست و منطقی می باشد و ما با استناد به آن دلایل نسبت به چیزی ،

یا مفهومی یقین حاصل میکنیم  .


مثلاً ؛
در بیابان رد پای کسی را می بینیم ،

هرچند کسی را نمی بینیم ،

اما رد پای او نشان دهنده این است که کسی قبلاً بطور قطع از اینجا گذشته است ،

بنابراین با وجود اینکه کسی را نمی بینیم اما متقاعد میشویم یعنی  ( باور ) میکنیم کسی اینجا بوده است .

 هرچقدر شناخت و دانش ما بیشتر باشد میتواند پایه های ما را محکمتر و تعمق ما را نسبت به آن باور بیشتر کند ،


مثلاً ؛
با اندازه گرفتن جای پای شخص ( مثلاً جای پایش 20 سانت است )  آنرا ضربدر عدد 8 میکنیم و یقین حاصل میکنیم که اندازه قد او ( 160= 20 × 8 )  یکصدو شصت سانتیمتر بوده است .

یکی از عوامل تاثیر گذار دیگر در محکم کردن ارکان اینگونه باورها ،

تحقیق و بررسی است که میتواند شناخت ما را نسبت به آن باور بیشتر کند .


مثلاٌ ؛
در رابطه با جای پاها تحقیق و کنکاش میکنیم ،

وقتی جای پاها را تعقیب میکنیم ،

متوجه میشویم تا حدودی مستقیم رفته ،

سپس باز بجای اولش برگشته ،

بعد کمی به راست رفته بعد باز برگشته و کمی به چپ رفته و ما با دیدن این شواهد متوجه و یقین حاصل میکنیم که این شخص به احتمال قوی در این بیابان گمشده بوده  .

بنابراین ،

باورهای عقلی قوانین ومنطق خود را دارند ،

هرچقدر شناخت و معرفت در ما بیشتر باشد می تواند یقین های ما را نسبت به آن باور بیشتر کند .
--------------------------------------------------------------------------------------------
دوم ، باورهای شهودی ؛

یعنی اینکه ما بر اثر حضور و با دیدن یکسری مشاهدات عینی نسبت به رخداد ،

چیزی یا عاملی یقین حاصل کنیم .


در واقع یعنی تجربه چیزی یا اتفاقی که ما عیناٌ آنرا ملاحظه کرده ایم و در ذهن ما بصورت یک باور شهودی نقش بسته است ،


مثلاً ؛
باور اینکه آتش سوزاننده است ،

و یا دست زدن به سیم لخت برق خطر مرگ دارد ،

و یا معتادی که با رفتن به جلسات انجمن معتادان گمنام از اعتیاد به مواد رها شده و در مسیر بهبودی قرار گرفته و . . .
--------------------------------------------------------------------------------------------
بنا براین ، باوری که دارای دو ویژه گی فوق باشد میتواند باوری عمیق و کامل باشد ،


باور کامل یعنی ؛
باور عقلی  +  باور عینی   = ===>  باور کامل


[ لذا وقتی در قدم دوم انجمن معتادان گمنام میگویند ؛

ما به این باور رسیدیم ،

به این معنا می باشد که باور ما کامل است ،

یعنی همه ظرفیت ها را دارا می باشد یعنی هم این باور شهودی است ( یعنی به چشم آنرا مشاهده میکنیم ) و هم این باور عقلانی و منطقی است . ]

--------------------------------------------------------------------------------------------
سوم ؛ باورهای انتقالی ؛

 یعنی ، وقتی ما به دنیا می آییم ،

در ذهن خود تعریفی از خوب و یا بد نداریم ،

مفاهیم خوب و یا مفاهیم بد در اثر تربیت خانواده و یا محیط رشد به ما منتقل و جزو باورهای ما میشوند ،

بعضی از این باورها در طول  زندگی و با رشد ما تغییر میکنند ،

اما بعضی از این باورها در ما تبدیل به ایمان مرضی میشوند و لذا هرگز تغییر نمیکنند ،

حتی اگر خلاف آن ثابت شود ،


مثلاً ؛

دوستی را می شناسم با اینکه تحصل کرده و روشنفکر می باشد ،

هر وقت کسی عطسه میکند ،

نسبت به کاری که میخواهد انجام دهد صبر و تعلل میکند ، و یا دوست مارکسیست ، ماتریالیستی را میشناختم  ،

که بعد از اعمال جنسی باید حنماً غسل جنابت میکرد ،

و لذا بخاطر همین مسئله است که خیلی از روشنفکران و نو اندیشان دینی و یا مکتبی به علت اینکه باورهایشان تبدیل به ایمان مرضی  شده است سعی میکنند ،

مفاهیم غیر معقول وغیرمنطقی را به گونه ایی که خواست خود و ایمان مرضی خود است مفاهیم سازی  و تعریف کنند ،

و لذا در قرآن به همین منظور در آیات اولیه بقره به پیغمبر میگوید که وقتت را برای کسانی که گرفتار ایمان مرضی هستند تلف نکن و آنها مثل کسانی می مانند که چمشها و گوشهایشان بسته و قلب هایشن بیمار است .


در هر صورت منظورم این است که وقتی  باور ،

اصطلاحاً به ایمان مرضی تبدیل شود ،

دیگر تا آخر عمر در ما ماندگار میشود .

--------------------------------------------------------------------------------------------
چهارم ، باورهای اکتسابی ؛

یعنی باوری که ما آنرا خود انتخاب میکنیم  ،

که این  بستگی به قوه درک و آگاهی و بخصوص مذاق و طبع ما دارد .

همانطوریکه میدانیم انسان موجودی است که همیشه و در همه زمینه ها منافعش را در نظر میگیرد ،

یعنی وقتی ما باوری را میخواهیم برای خود انتخاب کنیم از دریچه منافع هایمان به آن نگاه میکنیم  ولذا شرایط ما در آن هنگام مهم است ،

منظور از شرایط این است که ،

آیا در شرایط سلامت عقل و نفس و بهبودی قرار داریم و یا نه برعکس در شرایط عدم سلامت عقل و نفس و در حالت بیماری قرار داریم ،

بدیهیست اگر در شرایط بیماری باشیم بدنبال باورهای هستیم که برای بیماریمان جذابیت دارد و اگر در شرایط بهبودی باشیم بدنبال باوری هستیم که با مذاق و طبع بهبودی ما سازگار باشد .

--------------------------------------------------------------------------------------------
اما نکته ای که در مورد باورها لازم است ذکر شود این است که هرانسانی در جیب ذهن خودش یک متر دارد که بر اساس این الگو باوری را میپذیرد ،

در واقع منظور این است که معیار این متر در اشخاص متفاوت می باشد ،


بطور مثال ؛

همه میدانیم که یک متر استاندارد صد سانتیمتر است ،

اما متر ذهنی بعضی های برای اندازه گیری باورها ممکن است با هم متغییر باشد ،


مثلاً   ،

بعضی ها ممکن است مترشان برای جذب باوری پنجاه سانتیمتر باشد و بعضی سی سانتیمتر باشد و حتی بعضی صدوپنجاه سانیتمتر باشد ،

در واقع برای اینکه منظورمان را بهتر بیان کنیم  این است که ما برای انتخاب باورها بیشتر  <<  پروکروست >> هستیم و این اصطلاح  ،

براساس یکی از اسطوره‌‌های یونانی   می باشد بنام  " پروکروستس " پسر پوسئیدون که در کنار جاده الئوسیس به آتن مسافرخانه‌ای داشت.


او مسافران را به خانه خود دعوت میکرد و سپس به تختی می‌بست اگر قد آنها کوتاه‌تر از تخت بود ،

آنقدر آن بیچاره را می‌کشید تا اندازه تخت شوند و اگر بلندتر از تخت بود دست و پایشان را می‌برید تا اندازه تخت شوند ،

بنابراین ما هم هر کدام یکی یکدانه از این تختخوابها را در ذهن خود داریم و لذا با مواجه شدن با هر باوری ابتدا آنرا به روی تختخواب پروکروستس خود میخوابانیم .

--------------------------------------------------------------------------------------------

  • meisam moghadam